هر چند من نديده ام اين كور بي خيال اين گنگ شب كه گيج و عبوس است، خود را به روشن سحر نزديك تر كند ليكن شنيده ام كه شب تيره هر چه هست آخر ز تنگه هاي سحرگه گذر كند
مااكانت ميرزا را دزديده ايم و از آن در جهت مقاصد پليدمان(!) استفاده ي نا مشروع كرده ايم!...آن طفلك روحش هم خبر ندارد:">...اما چون ما خواهرش هستيم عيب نداره(!)،مساله اي نيست!!!
17 comments:
به کجا چنین شتابان؟
نگار مي فروشم عشوه اي داد
كه ايمن گشتم از مكر زمانه
هر چند من نديده ام اين كور بي خيال
اين گنگ شب كه گيج و عبوس است،
خود را به روشن سحر نزديك تر كند
ليكن شنيده ام كه شب تيره هر چه هست
آخر ز تنگه هاي سحرگه گذر كند
شقي جان!"د" بده!
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
من آن مفهوم مجرد را جسته ام
من ان مفهوم مجرد را مي جويم
شقي جان!"م" بده!
مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي
بيمار آن دو لعلم آخر كم از جوابي
يكي نگاه كن
در كجاي كهكشان مي سوزد اين چراغ ستاره تا ژرفاي پنهان ظلمت را به اعتراف بنشاند
شقي جان!"د"بده
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذالناالعلامه
هي بر خود مي زنم كه مگر در واپسين مجال سخن
هر آنچه مي توانستم گفته باشم،گفته ام؟
شقي جان!خودت مي دوني ديگه...!
به دليل پاره اي ملاحظات(!) مشاعره رادر همين لحظه پايان مي دهيم.
تمت!
مااكانت ميرزا را دزديده ايم و از آن در جهت مقاصد پليدمان(!) استفاده ي نا مشروع كرده ايم!...آن طفلك روحش هم خبر ندارد:">...اما چون ما خواهرش هستيم عيب نداره(!)،مساله اي نيست!!!
مکییییییییییییییییییییین! بیا اینجا
!
مکییییییییییییییییییییییییییین
بهت می گم بیا اینجا
!!
مکییییییییییییییییییییییییییییییین
!
خونه تون از این بالا دیده می شه
!
اِ...!! شبیه هزارپا شد
!
خودت هزارپایی هرمس جان! هرمس نون بده!
يك خانومي به يك آقايي گفتند:"نون بده!"،ولي ما كار خودمان را مي كنيم اين وسط...بندري هاش بيان رو ميز!!:
سي ِ دخت ِ هاجرو خودومِه تو گِل مي پلكونُم
محض ِ رضاي ِ دُخترو خودومِه تو گِل مي پلكونُم
آهاااااااااا!!!
اوتليتو تليتو اوتليتو
Post a Comment