12 August 2006

51

2 comments:

Anonymous said...

خیلی دوست دارم من این فوتو وبلاگ شما را !مثل اتاق ساکت و دلنشین مهمان است در خانه مادربزرگ که ادم با خودش تنهاست و چیزهایی می بیند وسوسه اگیز که دوست دارد .برخلاف ان یکی وبلاگتان که پر از هیاهوست گیریم که هیاهویش هم خوب است

Sir Hermes said...

آخ‌آخ! این حس مهمان‌خانه‌ی مادربزرگ چه‌قدر برای ما آشنا و ملموس است. سکوت‌اش، رازهای‌اش، خاطرات مدفون‌اش، آرامش‌اش و تنهایی خودخواسته‌اش. دخترم ما را بردید به یک حجم لطیفی از خاطرات‌مان با این تعبیرتان!ـ